"an independent online kurdish website

من درنظر داشتم ودارم که مقاله ای دررابطه باآئین و فرهنگ انسانی بنویسم. ناگفته نماند درباره فرهنگ وآئین زیاد قلم زدەام.golmorad_moradi

اما درزمینه آئین بخشی ازفرهنگ روبنائی انسانها است، به آن حدنه! در این باره هر چه بیشتر قلم بزنیم هنوزهم کم است تازمانی که اکثریت مردمان ملیت ها درزمینه ی آنچه که قبول دارند یارد می کنند، آگاهی دقیق بدست آورند. یعنی کتب مقدس آئینی را خود بخوانند، نه برای قبول و یا رد آن، تقلید کنند.

اخیرا یکی ازفرزندانم که جوانی، ازخانواده یارسانی و بس باهوش است، سه پرسش را مبنی بر اینکه آیا حلال و حرام در آئین یاری (یکی از آئین های ازنظرتاریخی نو و اقلیت) وجود دارد؟ آیا این آئین یک آئین باز است یا بسته؟ آیا دوره آسید براکه یک دوران دینی است یا نه؟ مطرح کرده اند و پاسخ آنها را از من که کتابی درباره تاریخ و فلسفه یارسان، بدون وارد کردن نظرات مخالفین و موافقین نوشته ام، خواسته است. من کوشش می کنم پاسخ واقع بینانه و منطقی و مستندی بپرسشها بنویسم.

نخست؛ تا آنجا که مطالعات من در کتب مقدس، همان دفاتر دوره پردیوری (دفتر دیوان گه و ره) و دفاتر چهل درویش سید براکه، قد می کشد، درهیچ جای این دفاتر ازحلال وحرام صحبتی نشده است. اگر برخی از دراویش و پیروان محترم از حلال وحرام حرفی به میان آورده اند، بدون شک همان تأثیر آئین های قبلی بر آئین های بعد باید دانست. لذا در آئین یاری مانند اسلام و یهودیت مسئله حلال و حرام نداریم.

پرسش دوم. من درهیچ جای دفتر نخوانده ام که با کافران تماس نگیرید که آنها نجس اند و درباره ارتباط، یارسانیان با همه انسان های دیگر آزاد اند که ارتباط بگیرند. معمولا بنا به عرف، دختران سید حق نداشتند با غیر سید یعنی عام ازدواج کنند. اما پسران سید می توانستند که باعام و غیر یارسانی وصلت کنند. اکنون این سد نیز شکسته است. ما داریم که خود سید باخانم شیعه ازدواج کرده وحتا دختر سید با مسلمان وخارجی ازدواج کرده است. دربرخی آئینها مطلقا ممنوع کرده اند که دختر یا پسر باغیر آئین خود ازدواج کنند. درصورتی که در کتب مقدس آن آئین نیآمده است. ایزدی ها را بعنوان مثال آورده اند. اولا ایزدیها آن طورکه من درکتابم اشاره ای کرده ام و از نظرتاریخی ثابت شده که ایزدیان بخشی ازیارسانیان دوره شاه خوشین لرستانی اند. دوره شاه خوشین درقرن پنجم هجری قمری مطابق با قرن یازدهم میلادی بوده، در این زمان 1050 میلادی طغرل بیگ سلجوقی اول، مسلمان متعصب عازم بغدادمی شودکه خلیفه عباسی راتحت فرمان خود در آورد و گویا از منطقه اهل حق نشین عبور می کند. درنتیجه، مانند مردم یارسان که اوایل انقلاب، ازدست آیت الله خمینی به رمادی فرار کردند، آنها نیز چند دهکده ی یارسانی زمان شاه خوشین به بین النهرین فرارکردند وبعدها درآنجا رهبراهل حق وصوفی که ازسوریه آمده بود، بنام هادی بن مظفر(یا شیخ عدی بن مسافر)، مردمان باورمند را رهبری می کند و دو کتاب بنامهای مصحف ره ش وجلوه می نویسد. تا آنجاکه من دسترسی داشته ام دراین کتابها هیچ محدودیتی درآئین ایزدی وجود ندارد. امامتأسفانه رهبران دینی بنابه تأثیر افکارقرون وسطائی این محدودیت رابوجود آورده اند. اکنون نیز افراط گرایان می خواهند، درهمه ادیان این محدودیتها باشد. همینها عامل وانگیزه ای هستند که من ادعا کنم آئینها بخشهائی ازفرهنگ روبنائی جوامع اند وخلاقیت دست بشر است.

پاسخ به پرسش سوم. اگر پیروان یاری به فلسفه تناسخ روح باور داشته باشند. در دفاتر مقدس یاری آمده است؛ “هزار ویک دون توهانه طالت + ئه وسا مه نیه ران مورنه قه واله ت”.شیخ امیر زوله ای. پس انسانها هزار و یک دون (قبا عوض کردن) باید بگردند از جمله خداوند تا مهر تأیید بر قباله شان زده شود. بنابه دفاتر مقدس هرکسی می تواند ذات دار یاخدا مهمان و ملایک مهمان باشد. البته به این شرط که در زندگی پاک و منزه باشند و مردم داری در رأس بر نامه قرار گیرد. آن هائی که دوره کامل راتشکیل داده اند، می توانند خدا مهمان باشند. پس دوران آسید براکه راباحضور چهارملایک درمیان چهل درویش که نقش حواریون را داشته اند، می توان یک دوره کامل دانست. دلیل دیگرمن برای اینکه آئین بخشی ازفرهنگ گروهی ازانسانها بایددانست، آنست که همزمان با آسید براکه پدرمرحوم نورعلی الهی، حاج نعمت الله جیحون آبادی (متخلص به مجرم) در شاهنامه حقیقت سروده 40 ص 4 که گوید:

“که چون حق بود در صداقت، مکان +    بر صادقان می کند خود عیان”

دراین سروده انسان صادق که خودرا انسانی صادق و پاک می دانست، خدا مهمان آورده است وبا آسید براکه رقابت می کرده است. یکی دیگر ازدلایل من که آئین بخشی ازفرهنگ رو بنائی و ساخته دست انسانها می دانم، اینست که در میان یک گروه ازانسان ها با یک زبان و فرهنگ و غیره خود نمائی و رقابت وجود دارد. پس درگذشته هر کسی بیشتر از بقیه مردم می دانست و پاک بود و مردمدار، مورد احترام بالای همه بود و حتا به درجه خدائی به او نگاه می کردند و می توانست به آن حد ارتقاء یابد و حتامورد پرستش خوش باوران قرار می گرفت، مانند بعد از انقلاب که عکس آیت الله خمینی را در ماه دیده اند! و او بمقام امام 13هم نیز رسیده بود! و مقبره اش، امروزه محل زیارت بسیاری از مردمان باورمند است! و یا علی محمد باب که آخوند جوانی شیعه بود حدود 30 ساله که اعدامش کردند. او از همه ی آخوندها و حتا از استادان اش با سواد تر بود و احتمالا بهمین دلیل ادعای امام 12 هم را می کرد و آئین جدیدی را بوجود آورد. حالا بگذریم که پیروان اش، به دو دسته تقسیم شدند. (صبح ازلیان قبرس وبهائیان، پبروان حسینعلی بهاء الله). بهر حال دنیای امروز این شیوه ی برخورد جاه طلبی را رد می کند که هر کسی از دیگری بیشتر دانست و یا قلم به دست گرفت، بگویند ذات دار است و ادعای برتری بکند! خوشبختانه مردم ازهر طبقه ای بسیار آگاه شده اند و دیگر مانند گذشته کورکورانه نمی پذیرند. ناگفته نماند، تادوره نورعلی الهی می شد ادعاکرد که انسان ذات دار ومعجزه گر است، زیرا تکنولوژی به اندازه امروز پیشرفت نکرده بود. لذا درآن زمان یافت می شدند انسانهای پاکدلی که باور می کردند یارو که خوب حرف می زند و درباره خیلی چیزهای تاریخی مطلع است، چشمش باز و ذات دارشده! اما امروزه، دنیای دجیتال است وارتباطات بسیار سریع شده اندو اطلاعات فراوان وکسی بخود اجازه نمی دهد، ادعائی غیرواقعی بکند، یعنی اگرچنین ادعائی مانند گذشته بشود، بدون شک پیرو و هواداری نخواهد یافت. درهرصورت حاج نعمت الله جیحون آبادی(مجرم) پدر مرحوم نورعلی الهی درکتابش بنظم، یکی ازاولین کسانی بودکه سعی کرد اهل حق (یارسان)را به اسلام گره بزند. در همان کتاب شاهنامه حقیقت ص 13سروده های 362/361 آمده است:

“اگر اهل شرع و اگر از طریق   +  اگر اهل عرف و اگر از حقیق

شوند صاحب عصر در هر زمان +  بوند باز از سلک اسلامیان

پس نورعلی الهیان، چون بیشتر در مرکز زندگی می کرده اند و بیشتر تحت تأثیر آئین حاکم قرار گرفته اند(تأثیر پذیری ازادیان ماقبل) که خود را اسلام بنامند. لذا من این حق را به نورعلی الهی می دهم بنابه فلسفه تناسخ روح و نا آگاهی اکثر مردم یارسانی (به دلیل حاکمیت صدها ساله دیکتاتوری)، خودرا خدا یا ذات دار بر روی زمین بداند. همانطور که بنده در کتابم به آثار الحق خودایشان استناد کرده ام. توصیه من به فرزندانم این است که اگر متعصب و عضو انتحاریون هستند، مطمئن باشند که بهشتی وجود ندارد که آن ها بروند و حوریانی اصلا نیستند که به آن ها داده شوند. مطمئنا من کافر به بهشت، اگرباشد خواهم رفت، اما انتجاریون نخواهند رفت. بیائید باهم به شاعر قرن پنجم هجری گوش دهیم، خیام نی شابوری گوید.

“گویند: بهشت و حور عین خواهد بود، + و آنجا می ناب و انگبین حواهد بود؛

گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک؟ + آخر نه بعاقبت همین خواهد بود”؟

درجائی دیگر می خوانیم:

“گویند بهشت عدن باحور خوش است، + من میگویم که: آب انگور خوش است؛

این نقدرا بگیر و دست از آن نسیه بدار، + کاواز دهل برادر از دور خوش است”.

بهر حال زیاد به این هجویات و قول و قرار های واهی و نسیه، دل خوش نکنیم. همین عمر خیام گوید:”باز آمدنت نیست چورفتی رفتی”. هرچیزی را ردیا قبول می کنید باید از روی مطالعه باشد. کورکورانه نپذیریم درباغ سبز را. پرسش کنیم هر چیزی را. کنجکاوی و مطالعه پرسش خلق می کند. اکثر روحانیون گرچه حاضر جواب و سفسطه گر اند، اما از پرسش منطقی وحشت دارند.

انسان اهل مطالعه که به جن، پری، دیو و معجزه باور ندارد، از خود می پرسد، اگر خدائی وجود دارد: اولا؛ چرا نادیده است؟ مگر از مخلوقاتش می ترسد که خودرا پنهان کرده است؟ خداوندیکه قادر و توانا بر همه چیز باید باشد، چرا خودرا ازدید مردم نهان داشته است؟ دوما؛ اگر واقعا خدای قادر مطلق و مهربان وجود دارد و همه جهانیان و ماوراء طبیعت را خلق کرده چرا در هرگوشه ای از جهان، مذهبی بوجود آورده؟ و اصلا چرا 124هزار پیامبر فرستاده است؟ او می توانست به یک پیامبر و یک زبان اکتفاء کند. این پرسشها که پاسخ آنها بسیارساده اند، دیگر دلایلی هستند که من آئین را مانند زبان وسیله ی ارتباطات ودیگر رسم و رسومات بدانم که از ابتکارات انسان دو پا است. این انسان همانند جشنهای ملی که در سراسر جهان با هم فرق دارند، جشنهای آئینی نیز بوجود آورده اند. مانند عید کریسمس، عیدقربان، شباط (سبات) و امثال. از حضور خوانندگان عزیز تقاضا دارم، هر پرسشی را اگر بنظرشان هم ساده و یا بغرنج می آید، بی پروا مطرح کنند. بدون شک کوشش خواهد شد به همه پرسشها پاسخ گفته شود. پاسخ دقیق بپرسشها است که ما خدمت خودرا به بشریت می توانیم اثبات کنیم و شما خوانندگان محترم در آگاهی مردمان ملیتهای ایران وجهان نقش اصلی را دارید که ساده ترین یاسخت ترین پرسش رامطرح کرده اید.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 12. 6. 2017

دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی