"an independent online kurdish website

ب بی سی  16 ژوئیه 2019 – 25 تیر 1398:

سی سال پس از ترور عبدالرحمن قاسملو، رهبر وقت حزب دمکرات کردستان ایران، هنوز مقام‌های اتریش در این باره سکوت کرده‌اند. چرا؟

در سی سالگی ترور آقای قاسملو سئوالات زیادی درباره ملاقات او با فرستادگان جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. چرا به مذاکره‌کنندگان اعتماد کرد؟ ضاربان که بودند؟ چرا دولت اتریش نمی‌خواهد این پرونده بازگشایی شود؟ آقای قاسملو در این مذاکرات به دنبال چه بود؟

به امید پیدا کردن روزنه‌ای به پرونده ترور رهبران کرد به وین می‌روم. پرونده‌ای که پلیس و مقامات اتریشی نمی‌خواهند دوباره در باره آن صحبت کنند.

نماینده حزب دمکرات و خانواده ترورشدگان تلاش‌های زیادی برای بازگشایی پرونده در اتریش کرده‌اند.

هیوا بهرامی نماینده حزب دمکرات کردستان در وین می‌گوید تلاش‌های آنها به جایی نرسیده “بسیاری از مقام‌های سابق که الان دیگر در دولت نیستند عضو احزاب قدرتمند کنونی هستند. احزابی که همواره دولت را در دست داشته‌اند. این احزاب نمی‌خواهند اعضای سابق و فعلی‌شان به دادگاه فراخوانده شوند و درباره رفتار آن زمان شهادت دهند. این به نفع‌شان نیست.”

ما از کانال‌های غیر رسمی توانستم به سه نوار ضبط صوت دست پیدا کنیم که تا به حال در هیج رسانه‌ای منتشر نشده. در حقیقت آخرین سه ساعت عمر آقای قاسملو که با نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در حال مذاکره بوده را ثبت کرده.

گمان می‌رود عبدالرحمان قاسملو مخفیانه مذاکرات را ضبط می‌کرده و بعد از ترورها پلیس نوارها را پیدا کرده.

این نوارها صدای سومین دور مذاکرات مخفیانه آقای قاسملو با محمد جعفری صحرارودی، مسئول تیم جمهوری اسلامی ایران در وین است.

صدای محمد جعفر صحرارودی و مصطفی آجودی دو تن از فرستادگان جمهوروی اسلامی هم شنیده می‌شود.

در نوار صوتی جعفری صحرارودی کلی گویی می کند. گاهی هم مصطفی آجودی برای جمع کردن بحث به کمک او می آید. تحقیقات پلیس نشان می‌دهد هنگام گفتگوها جعفری صحرارودی مشغول نقاشی روی صفحه‌ای کاغذی بوده. اما در آن طرف میز آقای قاسملو به تجزیه و تحلیل مسائل می‌پردازد. از تاریخ، فلسفه حزبش و خواسته‌های کردها، خودمختاری به روشنی و صریح سخن می‌گوید.

در بخشی ازمذاکرات دکتر قاسملو به طرف ایرانی می‌گوید، “ما آدمهایی ماکسیمالیست و اکستریمیست نیستیم”، بعد به نظر می‌آید فهمیده ممکنه نمایندگان دولت متوجه نشده باشند ادامه می‌دهد ، “ما زیاده خواه و تندرو نیستیم. انتظار هم نداریم همه خواسته‌های ما یکجا تحقق پیدا کند.”

دکتر قاسملو برای آنها شرح می‌دهد که “هیچ وقت قول ندادیم فلان تاریخ نمی‌دونم جمهوری اسلامی سقوط می‌کنه یا در سراشیبی است. با اینکه با شما می‌جنگیم. با اینکه الان شما می‌دونید که اگر کسی در میدان مانده باشه ما هستیم. دیگه کسی باقی نمونده. با این همه ما واقع‌بینانه مسائل را تجزیه و تحلیل می‌کنیم.”

صدای جعفری صحرارودی هم شنیده می‌شود که به مرگ آیت الله خمینی اشاره می‌کند که حدود ۶ هفته پیش از جلسه رخ داده. او می‌گوید” الان این حوادثی که اتفاق افتاد باعث شده مذاکرات افق روشن‌تری داشته باشد.” او به وصیت نامه آیت الله خمینی اشاره می‌کند. اما بیشتر کلی‌گویی می‌کند و از مباحث کم اهمیت سخن می‌گوید. او به خواسته‌های کردها جوابی نمی‌دهد.

سابقه گفتگوها

در گذشته هم حزب دمکرات با نمایندگان ایران گفتگو کرده بود. اما این دور گفتگوها هشتم دیماه ۱۳۶۷ به پیشنهاد جلال طالبانی رهبر وقت اتحادیه میهنی کردستان عراق و تشویق احمد بن بلا رئیس جمهور پیشین الجزایر برگزار می‌شود. هر دو از دوستان نزدیک آقای قاسملو بودند. هر دو رابطه نزدیکی هم با جمهوری اسلامی ایران داشتند.

۹ دی سال ۱۳۶۷ اولین دور گفتگوها با حضور جلال طالبانی شروع می شود. دکتر قاسملو و عبدالله قادری آذر نماینده حزب دمکرات در پاریس از طرف کردها و محمد جعفری صحرارودی و مصطفی آجودی از طرف جمهوری اسلامی حضور دارند. جلال طالبانی هم در این جلسه حضور داشت.

آقای قاسملو و خواهان خودمختاری برای کردستان است که شامل تعیین حدود استان کردستان، رسمیت زبان کردی پس از زبان فارسی در استان، و جذب نیروهای پیشمرگ کرد به عنوان پلیس در این استان.

محمد جعفری صحرارودی، سرپرست تیم ایرانی به بهانه مشورت با رهبران ایران روانه تهران می‌شود. او یکی از فرماندهان سپاه بود که که بیشتر فعالیتش در مناطق کردنشین ایران و عراق بود و رابطه نزدیکی با کردهای عراق و شخص جلال طالبانی داشت.

به پیشنهاد جلال طالبانی دور دوم مذاکرات ۹ بهمن در وین از سر گرفته می‌شود. این بار فردی به نام امیر منصور بزرگیان اصل به عنوان حفاظت تیم جمهوری اسلامی به آنها اضافه می‌شود. بعدها مشخص می‌شود او غفور درجزی از فرماندهان سپاه پاسداران است که با پاسپورت جعلی وارد اتریش شده بود. در این جلسه جلال طالبانی و نوشیروان مصطفی معاون اتحادیه میهنی کردستان عراق هم حضور دارند. جلسه بدون نتیجه پایان می‌‎یابد.

روز ترور دکتر قاسملو

روز ۱۳ ژوئیه یکی از اعضای حزب دمکرات آقای قاسملو را به هتل هیلتون وین می‌رساند. او می‌گوید قرار است دوستی را ملاقات کند. فاضل رسول در ورودی پشت هتل منتظر او بوده. دکتر قاسملو از در پشتی سوار خودرو فاضل رسول می‌شود و به خانه او که محل برگزاری گفتگوها است می‌رود. تنها چند نفر محدود در حزب دمکرات در رده‌های بالا از گفتگوها خبر داشته‌اند.

خانه فاضل رسول که از کردهای چپ عراق است در خیابان لینکه بانگسه بود. یک روز پیشتر نمایندگان کردها و جمهوری اسلامی در خانه او دیدار کرده بودند.

عبدالرحمان قاسملو، عبدالله قادری آذر و فاضل رسول میزبان جلسات حضور دارند و از طرف حکومت ایران محمد جعفری صحرارودی، مصطفی آجودی و غفور درجزی.

فرستادگان جمهوری اسلامی خواهان محرمانه نگه داشتن مذاکرات بودند. در نوار ضبط شده جعفری صحرارودی می‌گوید به این دلیل نخواسته جلال طالبانی در جلسه حضور داشته باشد چون او خیلی جاها درباره مذاکرات صحبت کرده، “با این روحیه که آقای طالبانی دارد ما فکر کردیم نباشد بهتره”.

خسرو بهرامی در آن زمان نماینده حزب دمکرات در وین بود. او هم از مذاکرات بی‌خبر بود. او می‌گوید ” پخش شایعه مذاکرات از طرف خود ایرانی‌ها بود. می‌خواستند با این بهانه نگذارند جلال طالبانی حضور داشته باشد. شاید هم نمی‌خواستند او را هم بکشند. یا می‌دانستند اگر آقای طالبانی در جلسه حضور داشته باشد، همچون جلسات گذشته پیشمرگه‌های اتحادیه میهنی از جلسه حفاظت خواهند کرد و اجرای نقشه ترورها مشکل می‌شد.”

خسروی بهرامی می‌گوید ساعت پنج صبح روز بعد از ترورها، جلال طالبانی از تهران با او تماس گرفته و گریه‌کنان گفته قاسملو همچون برادر او بوده و گفته صحرارودی مسئول ترورهاست. اما آقای بهرامی می‌گوید بسیار متعجب شد که همان روز ساعت چهار حزب جلال طالبانی در اطلاعیه‌ای حکومت بعث عراق را مسئول ترورهای وین خواند.

در بخش آخر نوار در باره جلسات آینده صحبت می‌شود. اما به نظر می‍آید در کپی که به دست آوردیم قسمت آخر عمدا حذف شده. یعنی جایی که تیراندازی شروع شده. این بخش اگر در دست بود می توانست جوابی شفاف‌تر به سئوالات ما بدهد.

شروع تیراندازی و کشته شدن نمایندگان کرد

حدود ساعت ۷:۳۰ عصر مردی خونین کشان کشان از ساختمان محل مذاکرات خارج می‌شود. او محمد جعفر صحرارودی بوده. از ناحیه گردن و شانه زخمی شده. همسایه‌‎ها به پلیس زنگ می‌زنند. غفور درجزی از جیب او پاکتی را در می‌آورد و فرار می‌کند. اما دقایقی بعد غفور درجزی بر می‌گردد و داد می‌زند “دوست من، دوست من”. پلیس او را بازداشت می‌کند.

خبر کشته شدن چند نفر در نزدیکی هتل هیلتون خسرو بهرامی را نگران می‌کند. آن شب قرار بود دکتر قاسملو پس از جلسه هتل هیلتون، برای شام به خانه او بر گردد. آقای بهرامی به محل حادثه می‌رود و خود را به پلیس معرفی می‌کند. پلیس ضد تروریسم وین از کشته شدن سه کرد خبر می‌دهد.

پلیس او را برای شناسایی فرد زخمی شده به بیمارستان می‌برد. آنجا جعفری صحرارودی را می‌بیند که از ناحیه شانه و چانه زخمی شده و بیهوش روی تخت خوابیده. او را نمی شناسد. سپس او به مرکز پلیس برای شناسایی شخص بازداشت برده می‌شود.

آقای بهرامی می‌گوید “در مرکز پلیس مردی ایرانی وحشت‌زده آمد و گفت آقا شما ایرانی هستی؟ و گفت نمی‌داند چرا او را بازداشت کرده‌اند. ناخودآگاه گفتم نمی‌دانی کی هستی؟ تو قاتل دکتر قاسملو هستی. روز بعد در روزنامه‌های اتریش دیدم شخص زخمی شده محمد جعفری صحرارودی بود و شخص بازداشتی امیر منصور بزرگیان اصل که با پاسپورت جعلی غفور درجزی به اتریش آمده.”

بازگرداندن مظنونان به ترورها به تهران

از همان لحظات اولیه جمهوری اسلامی گروه‌های کرد مخالف مذاکرات را عامل ترورها خواند. حسین نقره کار شیرازی سفیر وقت ایران در اتریش برای آزادی شهروندان ایرانی بازداشت شده دست به کار شد.

خسرو بهرامی از اسوالد کسلر، رئیس پلیس ضد تروریسم وین درباره عاملان ترورها می‌پرسد. رئیس تیم کارآگاهان پلیس می‎گوید “سه کرد در این جلسه حضور داشته‌اند. هر سه کشته شده‌اند، اما هر سه ایرانی زنده مانده‌اند. قضیه برا ی ما کاملا روشن است. از این به بعد این سیاستمداران هستند که تصمیم خواهند گرفت باید چه کار کرد.”

در بازجوئی‌ها جعفری صحرارودی و غفور درجزی شهادت‌های متناقضی از حادثه به پلیس می‌دهند. جعفری صحرارودی می‌گوید مهاجمان از در وارد شده و همه را به گلوله بستند. در حالی که گلوله‌ها از جایی که او نشسته شلیک شده، یعنی از طرف مقابل به سوی دیوار در ورودی. در ساختمان شکسته نشده، این یعنی در برای مهاجمان باز شده. کارآگاهان معتقدند آقای قاسملو و فاضل رسول غافلگیر شده‌اند. اما عبدالله قادری آذر با مهاجمان درگیر شده و با چندین گلوله کشته شده.

پلیس اسلحه‌ها و صدا خفه کن‌ها را پیدا می‌کند که از ایران آمده است. سلاح‌ها زمان شاه از اسپانیا خریداری شده بود.

پلیس معتقد است احتمالا یکی از گلوله‌ها کمانه کرده و به جعفری صحرارودی خورده. اما سناریوی دیگر این است که او با عبدالله قادری آذر گلآویز شده و گلوله‌ای اشتباهی به او برخورد کرده. چرا که چندین گلوله به قادری آذر اصابت کرده بود.

فعالان کرد در وین در اطراف سفارت ایران در وین نگهبانی می‌دهند که افراد مظنون از کشور خارج نشوند. اما روزی که کردها سرگرم بدرقه جنازه آقای قاسملو در پاریس می‌شوند، محمد جعفری صحرارودی و غفوز درجزی از وین به تهران پرواز می‌کنند. اما دادستان وین حدود دو ماه بعد از خروج آنها حکم بازداشت هر دو را صادر می‌کند.

اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش درباره ترورهای وین نوشت، “در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۸، (هشت روز پس از ترور رهبران کرد)، محمود واعظی (معاون وقت وزیر خارجه) تلفنی از تهران خبر داد که وزیر خارجه اتریش گفته است ایران در قتل قاسملو به احتمال زیاد دیده می‌شود. گفتم برای جواب مشورت کنید. گفت اتریشی‌ها خوب برخورد کرده‌اند. مامور ایرانی را تبرئه و به ایران اعزام داشته‌اند.”

برای دیدار با پیتر پیلز یکی از نمایندگان مجلس اتریش به پارلمان این کشور می‌روم. شهرت او در افشاگری فساد مالی و اداری دولتمردان اتریش است. او بود که رسوایی فروش اسلحه و توپ‌های نوریکام به عراق و ایران را افشا کرد. او نماینده حزب سبزها بود، مردی آرام که از پوشیدن کراوات خودداری می‌کند.

پیتر پیلز بیش از دو دهه پیش به درخواست زن دکتر قاسملو تحقیقات درباره این قتل‌ها را شروع می‌کند. او با ماموران پلیس پرونده گفتگو کرده و به بعضی از مدارک محرمانه دسترسی داشته. حاصل این تحقیقات کتابی به نام “اسکورت به سوی تهران” است.

صبح روزی که عبدالرحمان قاسملو ترور شد او با وزیر کشور اتریش در دفترش دیدار کرده بود. پیتر پیلز می‌گوید سال‌ها بعد منابعی در دستگاه‌های اطلاعاتی آلمان و اتریش و دولت به او گفته‌اند که آلمان‌ها مقامات امنیتی اتریش را از احتمال نقشه ترور دکتر قاسملو آگاه کرده بودند اما دولت اتریش به او نگفته که خطری جدی او را تهدید می‌کند و از او حفاظت نکرد.

ماموران پلیس واحد ضدتروریسم وین به پیتر پیلز گفته‌اند در پنج دقیقه اول به این نتیجه می‌رسند که قتل رهبران کرد سیاسی بوده و حداقل دو تن از عاملان قتل، جعفری صحرارودی و درجزی در بازداشت آنها هستند. اما او می‍گوید بر خلاف آلمان دستگاه قضایی اتریش مستقل نیست و دولت نفوذ زیادی دارد. او می گوید سیاستمداران می خواستند هر چه زودتر از شر ایرانی‌ها خلاص شوند. او می‌گوید ” روزی که قتل‌ها رخ داد، اعضای دولت اتریش در یک بحث کوتاه یک تصمیم مهم می‌گیرند. این تصمیم مبنای سیاست دولت تا پایان می‌شود. آیا باید به دنبال عدالت بود، یا متهمان را به تهران فرستاد؟ مقامات اتریشی و سیاستمداران بانفوذ در آن زمان باور داشتند بازگرداندن آنها به تهران منافع اقتصادی مهمی برای همه اتریش‌ها دارد. دقیقا همین کار را کردند.”

چرا قاسملو به پای میز مذاکره رفته بود؟

عبدالرحمان قاسملو همواره گفته بود این دولت ایران است که شیوه مبارزه کردها را تعیین می‌کند. او مبارزه مسلحانه را اجباری و بارها گفته بود که می‌خواهد با گفتگو با دولت اختلافات را حل کند.

جمهوری اسلامی ایران هم از این موضوع کاملا آگاه بود. پس از پایان جنگ ایران و عراق احزاب کرد عراق و حزب دمکرات کردستان ایران هر دو نگران تکرار تاریخ بودند. چرا که درسال ۱۹۷۵ هنگامی که شاه ایران با صدام حسین به توافق رسید یک شبه کردهای عراق مجبور شدند خاک ایران را ترک کنند. ایران که حامی آنان بود یک شبه به دشمن‌شان تبدیل شد. جلال طالبانی و عبدالرحمان قاسملو نگران بودند رهبران دو کشور پس از پایان جنگ بر سر کردها معامله کنند.

جلال طالبانی که با ایران رابطه نزدیکی داشت فکر می‌کرد اگر کردهای ایران بتوانند از راه گفتگو اختلافات را حل کنند این می‌تواند صدام حسین را هم تشویق به دادن حقوق کردهای عراق کند. به همین جهت او به آقای قاسملو پیشنهاد میانجی‌گری با ایران را می‌دهد.

گرچه آقای قاسملو در مصاحبه‌هایش از قدرت حزبش و تضعیف حکومت پس از مرگ آیت الله خمینی و پایان جنگ ایران و عراق سخن می‌گوید، اما او همزمان نگران توافق ایران و عراق بر سر کردها بوده. به همین جهت مذاکرات را با جدیت دنبال می‌کند.

همزمان طرف ایرانی به آقای قاسملو پیام می‌دهد که اکبر هاشمی رفسنجانی با حل مسئله کردها از راه مذاکره می‌خواهد مدیریت خود را پس از مرگ آیت الله خمینی نشان دهد. شاید این از عواملی بوده که او پای مذاکره رفت.

از صحبت‌های دکتر قاسملو در نوار ضبط شده پیداست او باور کرده که رهبران ایران می‌خواهند مسئله را حل کنند. در جایی به صحرارودی پیشنهاد می‌دهد که هاشمی رفسنجانی و علی خامنه‌ای در نماز جمعه از خودمختاری کردها صحبت کنند و اینکه خودمختاری منافاتی با اسلام ندارد. قاسملو می‌گوید “مثل اینکه برای اینکه ما با جمهوری اسلامی مخالفت بکنیم شعار خودمختاری را علم کردیم. نه خیر، این شعار بوده. بعد از انقلاب ایران اختراع نشده این شعار”.

اما بسیاری از منتقدان او می‌گویند دکتر قاسملو رهبری نخبه بود که بسیار با بدنه حزبش فاصله داشته. او حتی مذاکرات را از کمیته سایسی حزب دمکرات پنهان کرده بود. و این تک روی باعث مرگش شد.

دکتر قاسملو که بود و چرا هدف قرار گرفت؟

عبدالرحمان قاسملو یکی از شخصیت‌های جنبش چپ ایران و کردها بود. قبل از پیوستن با حزب دمکرات با حزب توده ایران بود. به علت سخنرانی علیه شاه مجبور به ترک پاریس شد و در سال ۱۳۲۷ با اخذ اولین بورسیه ایرانی “اتحادیه بین‌المللی دانشجویان” به پراگ رفت. از دانشگاه پراگ در رشته علوم سیاسی دکترا گرفت. در این دانشگاه هشت سال “اقتصاد سرمایه‌داری و اقتصاد سوسیالیستی ” تدریس کرد. او به زبان‌های کردی، فارسی، عربی، ترکی، آشوری، فرانسوی، انگلیسی، چکی و اسلواکی مسلط بود و به زبان آلمانی هم آشنا بود. در سال ۱۳۵۳ دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران شد. پس از انقلاب هم نماینده مردم استان آذربایجان غربی در مجلس خبرگان قانون اساسی شد، اولین نماینده لائیک در مجلس خبرگان.

او شخصیتی کاریزماتیک بود که رابطه دوستانه با بسیاری از رهبران احزاب مخالف جمهوری اسلامی ایران داشت. همچنین دانش زیادی از فرهنگ و تاریخ کشورهای اروپایی داشت. با برخی از سیاستمداران سوسیالیست و رهبران اروپایی روابط نزدیکی داشت. او تلاش می‌کرد که احزاب مخالف ایرانی را علیه جمهوری اسلامی متحد کند.

برخی از احزاب رقیب کرد و احزاب مخالف جمهوری اسلامی ایران تلاش‌های دکتر قاسملو برای گفتگو با دولت را سازشکاری خواندند. یکی از دلایلی که باعث خروج حزب دمکرات از شورای ملی مقاومت ایران شد اختلاف او با مسعود رجوی بر سر مذاکرات مخفی با جمهوری اسلامی است. در نوار ضبط شده دکتر قاسملو می‌گوید او معتقد است که مطالبات کردها تنها در یک ایرانی دمکراتیک تحقق پیدا می‌کند. به همین جهت است شعار او از اول “دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان” بوده.

آیا قاسملو تجزیه طلب بود

نوار جلسه سوم مذاکرات به روشنی افکار و خواسته دکتر قاسملو را روشن می‎کند. او به جعفری صحرارودی هشدار می‌دهد اگر این مطالبات کردها نادیده گرفته شود در آینده نسل دیگر به دنبال جدایی خواهند بود. “هیچ کس از ما ایرانی‌تر نیست. نسل ما نسل دمکراسی و خودمختاریه. حالا یکی دیگه بیاد فردا بخواد استقلال بگیره برای کردستان، یا نمی‌دونم سوسیالیزم درست بکنه برای کردستان، من اون موقع دیگه من مسئول نیستم.”

دکتر قاسملو در ادامه می‌گوید “هر دو طرف نباید کاری کنیم که به تمامیت ارضی ایران لطمه‌ای وارد شود. اگر شما حقوق ما را بدهید و خودمختاری را قبول کنید. ما بخشی از ایران هستیم. مشکل ایران مشکل ما هم خواهد بود. ما هم برای کمک به حل مشکلات کمک خواهیم کرد.” اما همزمان اخطار می‌دهد که نسل بعدی ممکن است خواسته‌هایشان متفاوت باشد.

دکتر قاسملو اهمیت استراتژیک اعطای خودمختاری به کردهای ایران برای نمایندگان جمهوری اسلامی را اینگونه بر می‌شمارد، “خواستی که ما داریم اگر تحقق پبدا کند کوچکترین ضربه‌ای به تمامیت ارضی و استقلال ایران نمی‌زند. بر عکس امنیت ۹۰۰ کیلومتر از مرزهای ایران تامین می‌شود. اگر خودمختاری کردها در ایران تامین بشه، کردهای ترکیه و عراق به طریق اولی به سوی ایران جذب خواهند شد.”

سرنوشت تیم ایرانی پس از بازگشت به ایران

فرستادگان جمهوری اسلامی ایران پس از بازگشت به ایران در پست‌های حساسی مشغول به کار شدند. آنها بیشتر در اطراف علی لاریجانی رئیس پیشین صدا و سیما و رئیس مجلس فعلی بوده‌اند.

اطلاعاتی زیادی در باره مصطفی مصطفوی در دست نیست. او موفق به فرار شد و احتمالا با نام مستعار در جلسات حضور داشته.

اما محمد جعفری صحرارودی یکی از فرماندهان سپاه قدس است که در پست‌های معاونت امنیت داخلی شورای عالی امنیت ملی، عضو تیم مذاکره کننده هسته‌ای در دوران مدیرت علی لاریجانی و حال مسئول دفتر رئیس مجلس ایران است.

محمد جعفری صحرارودی رابطه خود ر ا با کردهای عراق حفظ کرده. در سال ۲۰۰۷ نیروهای ویژه ارتش آمریکا به کنسولگری ایران در اربیل حمله کردند. هدف دستگیری محمد جعفری صحرارودی بوده. اما دقایقی قبل از رسیدن نیروهای آمریکایی به اربیل کردهای او را خبر دار می‌کنند و فرار می‌کند. آمریکا می‌گوید او یکی از عوامل سازماندهی حملات بمب‌های کنار جاده‌ای به نیروهای این کشور در عراق بوده. عکس‌هایی از جعفری صحرارودی با رهبران کرد عراق منتشر شده که اعتراض فعالان کرد را به دنبال داشته. این رابطه او با صحرارودی باعث شایعاتی شده که ممکن است جلال طالبانی از نقشه ترور دکتر قاسملو خبر داشته.

افشاگری علی دایی چه ارتباطی به قتل رهبر حزب دموکرات کردستان ایران دارد؟

دو ماه پیش نام غفور درجزی دوباره در رسانه‌های ایران مطرح شد. . علی دایی پس از اخراج از مربیگری تیم فوتبال سایپا گفت مصطفی مدبر مدیر تیم سایپا برای او وجود حقوقی و حقیقی ندارد. چرا که او همان سردار غفور درجزی دلقی مدیر کل سابق حراست سازمان صدا و سیماست.

غفور درجزی که فرمانده واحد عملیات نیروی قدس سپاه بود، به نام سردار غفور سال‌ها مدیر کل حراست صدا و سیما بود. در شورای عالی امنیت ملی، و تا امروز با نام مصطفی مدبر، مدیرکل سایپا و سرپرست تیم فوتبال سایپاست.

دادگاه میکونوس

سه سال بعد از ترورهای وین، صادق شرفکندی رهبر بعدی حزب دمکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس برلین آلمان به همراه چند نفر دیگر ترور شدند. دادگاه میکونوس رهبران ایران را به صدور فرمان قتل صادق شرفکندی متهم کرد و چند نفر محکوم شدند. این دادگاه ایران به تروریسم دولتی متهم کرد. ماموران پلیس که مامور تحقیقات پرونده ترور آقای قاسملو در اتریش بودند در دادگاه شهادت دادند که ایران پشت قتل آقای قاسملو بوده و در حقیقت مذاکرات تنها به بهانه‌ای برای کشتن او برنامه‌ریزی شده بود.

 

******

افشاگری علی دایی چه ارتباطی به قتل رهبر حزب دموکرات کردستان ایران دارد؟

علی دایی، سرمربی سابق سایپا، در یک نشست خبری هویت واقعی مصطفی مدبر، مدیرعامل این باشگاه، را زیر سوال برده است.

آقای دایی اخیرا از سرمربی‌گری سایپا اخراج شد.

سرمربی سابق سایپا در مصاحبه‌ای گفته “تا جایی که ذهن ناقصم یاری می‌کند و او را از زمانی که ریاست حراست صداوسیما را داشت، به عنوان سردار غفور می‌شناسم”.

در مراسم معارفه مصطفی مدبر در باشگاه سایپا از او به عنوان یکی از مدیران ارشد سازمان صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران نام برده شده بود.

بنابر اظهارات آقای دایی، مصطفی مدبر در سال‌های قبل با هویت “غفور درجزی دولق” فعالیت می‌کرده، از سرداران سپاه پاسداران بوده و پیش از این ریاست حراست صدا و سیما و همچنین سازمان تجهیز و توسعه را برعهده داشته است.

علی دایی گفته است که اولین بار زمانی به هویت واقعی این فرد پی برده که او در مصاحبه‌ای در “برنامه ۹۰” خود را مصطفی مدبر معرفی کرده است.

آقای دایی می‌گوید “تن صدایش برای من آشنا بود و دیدم همین سردار غفور خودمان است و اردبیلی است. چطور او مصطفی مدبر شده است؟ کاش یک نفر از ثبت احوال این جا بود و سوال کنم که یک نفر می‌تواند کل اسم و فامیلش را عوض کند؟”

این بازیکن سرشناس فوتبال تأکید کرده که “آقای مصطفی مدبر برای من وجود خارجی ندارد و آدم حقیقی‌ای به این اسم نمی‌شناسم”.

آقای علی دایی بدین ترتیب امضای زیر حکم اخراج خود از تیم سایپا را زیر سوال برده است و گفته درباره هویت واقعی این فرد استعلام خواهد کرد.

او همچنین از حضور این فرد در سمت مدیرعاملی سایپا، آن هم بدون سابقه ورزشی انتقاد کرده است. این نخستین بار نیست که فعالیت سرداران سپاه در فوتبال ایران با انتقاد مواجه می‌شود. محمد رویانیان، اکبر غم‌خوار، و مصطفى آجورلو از جمله اعضای عالی‌رتبه سپاه هستند که در فوتبال ایران نیز فعالیت داشته‌اند.

در ادامه مصاحبه، علی دایی به دعوای حقوقی اشاره می‌کند که در سال ۱۳۸۵ به دادگاه کشید و متهم آن پرونده از آشنایان غفور درجزی بود.

آقای دایی درباره این پرونده می‌گوید “من یک پرونده سال ۸۵ دارم که یک خانم حدود ۳۰۰ میلیون من را خورده بود. همه مدارک مشخص است که او خودش را از نزدیکان غفور درجزی دولق معرفی می‌کرد. آن زمان در دادسرا با تیم حفاظتی او (سردار غفور) مشکل پیدا کردم و سال ۸۵ که من محکومیت او را گرفتم ولی چند بار از زندان فرار هم کرد، از آشنایان سردار غفور بوده است.”

بازداشت “سردار درجزی” پس از قتل قاسملو در اتریش

به دنبال افشاگری علی دایی درباره “سردار درجزی”، نام مدیرعامل سایپا به عنوان یکی از افرادی که در قتل سیاسی عبدالرحمان قاسملو، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران نقش داشته، مطرح شده است.

نام این سردار سپاه در اسناد و بازجویی‌های دادگاه میکونوس نیز مطرح شده است، اما در رابطه با کشتاری که چند سال پیش از آن اتفاق افتاده بود.

در دهه ۹۰ میلادی، دادگاه مشهور به میکونوس در آلمان که به پرونده قتل سیاسی صادق شرفکندی دیگر رهبر حزب دموکرات کردستان ایران و سه همراه او رسیدگی می‌کرد، ایران را به “تروریسم دولتی” محکوم کرد.

سه سال پیش از ترور میکونوس در سال ۱۹۹۲ میلادی، عبدالرحمان قاسملو، دیگر رهبر مشهور حزب دموکرات کردستان ایران نیز کشته شده بود.

در اسنادی که از دادگاه میکونوس در کتاب “سیستم جنایت‌کار” منتشر شده ابوالقاسم مصباحی شاهد اصلی دادگاه میکونوس و از نیروهای ارشد وزارت اطلاعات که در دهه ۹۰ میلادی خود را تسلیم مقامات آلمانی کرد، به نام “غفور درجزی” اشاره می‌کند.

ابوالقاسم مصباحی در سال ۱۹۹۶ در بازجویی‌ خود در آلمان درباره ‘سردار درجزی ‘ می‌گوید: “فرمانده سپاه پاسداران در غرب ایران، کردستان، به مسئول ‘اطلاعات و عملیات ‘ تیمسار غفور درجزی گزارش داده که قاسملو قصد مذاکره دارد تا جو سیاسی را آرام کند. دولت می ترسید قاسملو بتواند به این وسیله به یک عامل جدی سیاسی تبدیل شود و مشکل بشود او را از میان برداشت. از این رو باید در اوایل تلاشش از میان برداشته می‌شد”.

بنیاد برومند با ارجاع به کتاب پرویز دستمالچی “ترور به نام خدا”، غفور درجزی را از جمله عوامل قتل آقای قاسملو معرفی می‌کند.

بنابر مندرجات این کتاب، افرادی که آقای قاسملو را به قتل ‌رساندند با عنوان هیأت نمایندگی ایران و با هدف مذاکره بر سر قرار با آقای قاسملو و همراه او عبدالله قادری آذر حاضر شدند اما آنها را به قتل رساندند.

آقای دستمالچی هیات نمایندگی جمهوری اسلامی ایران را این گونه معرفی می کند: محمد جعفری صحرارودی (مسئول هیأت نمایندگی ایران)، مصطفی مصطفوی با نام مستعار آجودی و غفور درجزی نام مستعار امیرمنصور بزرگیان اصل.

آقای دستمالچی می‎گوید غفور درجزی از فرماندهان نیروهای قدس سپاه پاسداران بود، مسئول واحد عملیات که به عنوان محافظ هیئت مذاکره اعزامی‌از جهموری اسلامی به تیم مذاکره کننده می‌پیوندد.

به نوشته آقای دستمالچی “سردار درجزی” به عنوان محافظ هیئت مذاکره اعزامی‌از جمهوری اسلامی و از دور دوم مذاکرات به هیأت ایرانی ملحق شده بود.

بنابر روایت کتاب آقای دستمالچی در دور سوم این مذاکرات که غفور درجزی نیز در آن حاضر است، آقای قاسملو و دو همراه دیگر او آقای قادری و فاضل رسول به رگبار بسته می شوند. بنابر مدارک پلیس، قاتلان در نهایت به هر سه نفر مقتول تیر خلاص هم می‎زنند.

آقای دستمالچی به بی بی سی فارسی گفت: “هر سه نفر عضو سپاه پاسداران بودند و این عملیات همچون عمیات ترور بختیار توسط سپاه سپاه پاسداران اجرا شد”.

بلافاصله پس از این قتل، غفور درجزی و محمد جعفری صحرارودی که بر اثر کمانه کردن تیر زخمی شده بود توسط پلیس اتریش دستگیر می‌شوند.

نفر سوم مصطفی آجودی اما از صحنه قتل می‌گریزد و به دست پلیس نمی‌افتد.

آقای قاسملو به طور مخفیانه صدای این مذاکرات را ضبط کرده است. در پایان دور سوم مذاکرات، ناگهان پس از آنکه آقای قاسملو برای دور بعدی مذاکرات پیشنهادی را مطرح می کند، صدای تیراندازی به گوش می رسد. براساس گزارشها این نوار به دست پلیس افتاد.

بنابر گزارش بنیاد برومند، پلیس اتریش محمد جعفری صحرارودی و غفور درجزی را پس از مدتی آزاد می‌کند و این دو متهم به ایران باز می‌گردند.

جمهوری اسلامی ایران هیچگاه مسئولیت این قتل را نپذیرفت اما دادستان کل اتریش، آذر ١٣٦٨، برای هر سه ایرانی حاضر در صحنه قتل حکم جلب صادر کرد.

منبع: بی بی سی

 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی